پرونده ی خواهرم هم بسته شد

ساخت وبلاگ
پریشب برنامه ی عروسی خواهرم هم اجرا شد و یک هفته استرس خرید و چیدمان جهیزیه تموم شد. برنامه ی نسبتا خوبی بود و بعضی شخصیت های مطرح کشوری هم حضور داشتند، اما خواهرم از قبل به هوای سخت نگرفتن به داماد، اجازه ی دخالت و مشورت به ما نداد که اگر اجازه میداد، قطعا مهمونها خیلی بیشتر و برنامه طور دیگه ای میشد.

به هر حال رکورد سریعترین عروسی در بین همه ی فامیل، به نام خواهر من ثبت شد و هنوز 6 ماه از عقدش نگذشته بود که ازدواج کرد. حالا دیگه ما توی خونه، خواهری نداریم و از داشتنِ نماینده بین دخترها، محروم شدیم. اگر قبلا 5 درصد شانس دیدنِ دختر برای ازدواج وجود داشت و 90 درصد گزینه های خواستگاریمون رو خواهرم معرفی می کرد، حالا دیگه اون 5 درصد هم از بین ما رفته و مشغول زندگی خودش شده.

چکار کنیم که اگر از ضعف و ناراحتی بگیم، آدم ها دست کممون می گیرن و یک نفر آدم درست و حسابی هم سمت ما نمیاد و رفیق ما نمیشه؛ وگرنه حرف و ناگفته بسیاره و دل پر از غصه ست. اما شک ندارم همه ی کسایی که صفحه ی اینستاگرام من رو دنبال می کنن، اذعان دارند که من هدر رفتم و تلف شدم و به راحتی می تونستم سالها قبل با بهترین دختر خانم ازدواج کنم و زندگی جدیدی بسازم.

.......

پ.ن: اگر می تونستم اینستاگرامم رو قفل نکنم، هر کسی با دیدن عکس های من با افراد شاخص کنجکاو میشد که ببینه من کی هستم؛ و اگر اسم و عنوانم رو واقعی معرفی می کردم، درست مثل پسر آهنگران چند هزار فالوور پیدا می کردم. منتها باید پیِ ورود افراد ناشناس و هکر رو به تنم می مالیدم و از فحش و ناسزا و تهدید نمی ترسیدم! 

.:: تیکه کلام ::....
ما را در سایت .:: تیکه کلام ::. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mtikkekalama بازدید : 28 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 22:02